brother's wife, sister-in-law
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زنبرادرم سفره انداخت.
My sister-in-law made a spread.
زنبرادرش خیلی برونگرا بود.
Her sister-in-law was so extrovert.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زنبرادر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زنبرادر