آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

سربازی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / sarbaazi /

military service, being a soldier, military, soldierliness, enlistment

military service

being a soldier

military

soldierliness

enlistment

سرباز بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

بسیاری از کشورها شهروندان خود را به سپری کردن سربازی ملزم می‌کنند.

Many countries require their citizens to complete mandatory military service.

پدربزرگم غالبا ما را با داستان‌های تجربیات سربازی‌اش در ویتنام سرگرم می‌کند.

My grandfather often regales us with stories of his experiences during his military service in Vietnam.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سربازی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سربازی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سربازی

لغات نزدیک سربازی

پیشنهاد بهبود معانی