با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سوسول به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

قرتی

فونتیک فارسی

soosool
صفت
sissy, fastidious, softy, spoiled, effeminate

- پسر سوسول خیلی از بازی با بچه‌های دیگر می‌ترسید.

- The sissy boy was too scared to play with the other kids.

- دیوید دانش‌آموز سوسولی بود و همیشه برای همه‌ی امتحانات با جدیت درس می‌خواند.

- David was a fastidious student, always studying diligently for every exam.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سوسول

ارجاع به لغت سوسول

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سوسول» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سوسول

لغات نزدیک سوسول

پیشنهاد بهبود معانی