coin, coinage, money, piece, currency, specie
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پشت یک سکه
the reverse side of a coin
در اینجا شمش تبدیل به سکه میشود.
Here bullion is changed into coin.
دو سکه و مقداری اسکناس
two coins and some paper money (or banknotes)
این روزها کار و بارش سکه است.
He is really coining it now.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سکه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سکه