آخرین به‌روزرسانی:

صندوقدار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / sandooghdaar /

cashier, bursar, teller, paymistress, treasurer, paymaster

متصدی صندوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

مشتری زودجوش عصبانی شد و به خاطر یک اشتباه کوچک سر صندوقدار داد زد.

The short-tempered customer became angry and yelled at the cashier for a small mistake.

شغل صندوقدار نیازمند توجه به جزئیات است.

The cashier's job requires attention to detail.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت صندوقدار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «صندوقدار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صندوقدار

لغات نزدیک صندوقدار

پیشنهاد بهبود معانی