امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

فارس به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کسی که زبان مادری‌اش فارسی است

فونتیک فارسی

faars
اسم خاص
Persian, Persian speaker

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- دوستم فارس است و اغلب به من در ترجمه‌ها کمک می‌کند.

- My friend is a Persian speaker and often helps me with translations.

- معمولاض پیدا کردن یک فارس در کشورهای غیرفارسی‌زبان دشوار است.

- It is often difficult to find a Persian speaker in non-Persian speaking countries.
نام استانی در جنوب ایران

فونتیک فارسی

faars
اسم خاص
Fars, Pars

- بند امیر در استان فارس

- Amir dam in the Fars province

- استان فارس در ایران تاریخی غنی دارد.

- The Fars province in Iran has a rich history.
فارسی زبان

فونتیک فارسی

faars
صفت
Persian, Persian-speaking

- جمعیت فارس در کشور در طول این سال‌ها به‌طور پیوسته افزایش یافته است.

- The Persian-speaking population in the country has been steadily increasing over the years,.

- دوستم یک راهنمای تور فارس است.

- My friend is a Persian-speaking tour guide.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فارس

  1. مترادف:
    ایران پارس
  1. مترادف:
    عجم
  1. مترادف:
    سواره
    متضاد:
    پیاده راجل
  1. مترادف:
    جنگاور شجیع گرد

ارجاع به لغت فارس

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فارس» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فارس

لغات نزدیک فارس

پیشنهاد بهبود معانی