همچنین میتوان از فخرفروشی کردن بهجای فخر فروختن استفاده کرد.
to vaunt, to puff, to brag, to boast, to flaunt, to condescend, to peacock
to vaunt
to puff
to brag
to boast
to flaunt
to condescend
to peacock
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
رئیس همیشه بابت موفقیتش فخر میفروخت اما ناکامیاش در پروژهی اخیر واقعاً حساب کار را دستش داد.
The boss was always bragging about his success, but his failure on the latest project really took him down a peg.
او برای تحتتأثیر قرار دادن مخاطبان، به افتخارات خود فخر فروخت.
He vaunted his achievements to impress the audience.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فخر فروختن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فخر فروختن