adopted child, foster child
adopted child
foster child
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او بیش از دو سال است که فرزندخوانده است.
She has been a foster child for over two years now.
خانواده فرزندخواندهشان را به تعطیلات ساحلی بردند.
The family took their adopted child on a vacation to the beach.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فرزندخوانده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرزندخوانده