آخرین به‌روزرسانی:

متوقف کردن به انگلیسی

معنی

abandon, abort, arrest, cease, check, discontinue, ground, kill, rein, rest, stay, suspend, terminate, turn

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متوقف کردن

  1. مترادف:
    تعطیل کردن
  1. مترادف:
    نگه داشتن وادار به توقف کردن

ارجاع به لغت متوقف کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متوقف کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متوقف کردن

لغات نزدیک متوقف کردن

پیشنهاد بهبود معانی