independent, self-ruling, self-sufficient, self-governing, free-standing, autonomous, separated, sovereign, allodial, free
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کشور مستقل
an independent country
او میخواهد از والدینش مستقل باشد.
She wants to be independent of her parents.
او زن مستقلی است که میتواند از خودش مراقبت کند.
She's an independent woman who can take care of herself.
کلمهی «مستقل» در زبان انگلیسی به independent ترجمه میشود.
واژهی «مستقل» به معنای داشتن خودکفایی، توانایی انجام امور بدون وابستگی به دیگران و آزادی در تصمیمگیری و عمل است. فرد یا چیزی که مستقل است، قادر است به طور خودگردان و بدون نیاز به کمک یا دخالت دیگران زندگی کند یا فعالیت نماید. این مفهوم در حوزههای مختلف فردی، اجتماعی و حتی سیاسی کاربرد گستردهای دارد.
از دیدگاه فردی، استقلال به معنای توانایی مدیریت زندگی شخصی، مالی و عاطفی است که به افراد اعتماد به نفس و قدرت تصمیمگیری میدهد. استقلال مالی و فکری نقش مهمی در رشد شخصیت و ایجاد حس مسئولیتپذیری دارد و به افراد اجازه میدهد تا اهداف و آرزوهای خود را دنبال کنند بدون اینکه وابسته به دیگران باشند.
در محیطهای کاری و اجتماعی نیز استقلال ارزشمند است؛ افرادی که توانایی انجام وظایف خود را بدون نیاز به نظارت مداوم دارند، معمولاً از نظر حرفهای موفقتر و مورد اعتمادتر هستند. همچنین استقلال فکری به معنای داشتن دیدگاهها و عقاید شخصی و عدم پیروی کورکورانه از دیگران است که موجب پیشرفت و نوآوری میشود.
در زبان انگلیسی، واژهی «independent» کاربردی فراگیر دارد و میتواند برای افراد، سازمانها، کشورها و حتی ایدهها به کار رود. این کلمه نشاندهنده خودکفایی، آزادی عمل و عدم وابستگی است که از ارزشهای مهم در فرهنگها و جوامع مختلف محسوب میشود.
«مستقل» مفهومی است که بیانگر توانایی و آزادی عمل در سطوح مختلف زندگی است و نقش اساسی در شکلگیری شخصیت، رشد اجتماعی و پیشرفت فردی دارد. پرورش و تقویت استقلال، پایهای برای زندگی موفق، متعادل و رضایتبخش است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مستقل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مستقل