آخرین به‌روزرسانی:

جدا به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

(جداً) به‌طور جدی

فونتیک فارسی

jeddan
قید

seriously, resolutely, earnestly

دکتر از او خواست که جداً رژیم بگیرد.

The doctor asked him to diet seriously.

او جداً از موضع خود کوتاه نیامد.

He resolutely refused to back down from his position.

جداگانه

فونتیک فارسی

jodaa
اسم

separate, isolated, divided, separated, parted, apart, disconnected, unconnected, unjoined, disjointed, detached, sequestered, segregated

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

تختخواب‌های جدا

separate beds

رستوران من یک منوی جدا برای گیاه‌خواران دارد.

My restaurant has a separate menu for vegetarians.

سوا

فونتیک فارسی

jodaa
اسم

select, distinct, disparate, singular, discrete, set aside

آن‌ها کمیته‌ای جدا تشکیل دادند تا به مسائل فوری رسیدگی کنند.

They formed a select committee to address the urgent issues.

او روشی جدا در مواجهه با مشکلات دارد که او را متمایز می‌کند.

He has a distinct way of approaching problems that sets him apart.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جدا

  1. مترادف:
    سوا مستثنا
    متضاد:
    وصل متصل پیوسته
  1. مترادف:
    قطع وا
  1. مترادف:
    تنها فرد مطلقه مطلق منفرد مهجور
  1. مترادف:
    جداگانه علی‌حده مجزا منتزع منفک
  1. مترادف:
    ممتاز
  1. مترادف:
    متباین
  1. مترادف:
    پراکنده
  1. مترادف:
    بریده گسسته گسیخته منفصل منقطع ناپیوسته

ارجاع به لغت جدا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جدا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جدا

لغات نزدیک جدا

پیشنهاد بهبود معانی