آخرین به‌روزرسانی:

قطع به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

ghat'

cutting, amputation, interruption, severance, setting, fixing, formcut, size

piece, section, part, segment, tract, plot, fragment of an elegy(often an an independent poem), continent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

برق outage

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قطع

  1. مترادف:
    انقطاع برش جدایی فک
    متضاد:
    وصل
  1. مترادف:
    بریده جدا گسسته گسیخته
  1. مترادف:
    بریدن گسستن گسیختن
  1. مترادف:
    بریدگی گسیختگی
  1. مترادف:
    قطعه
  1. مترادف:
    اندازه قالب
  1. مترادف:
    یقین

ارجاع به لغت قطع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قطع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قطع

لغات نزدیک قطع

پیشنهاد بهبود معانی