آخرین به‌روزرسانی:

گسیختگی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / gosikhtegi /

interruption, incoherence, detachment, bust, disjuncture, rupture, severance, disjunction, cut, breakage

دریدگی، انفصال، جداشدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

گسیختگی میان دو داستان بینندگان را گیج کرد.

The disjunction between the two stories left the audience confused.

گسیختگی میان دو فرهنگ

the disjuncture between the two cultures

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گسیختگی

  1. مترادف:
    انفصال پارگی جدایی گسستگی
    متضاد:
    اتحاد اتصال پیوستگی

ارجاع به لغت گسیختگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گسیختگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گسیختگی

لغات نزدیک گسیختگی

پیشنهاد بهبود معانی