absolute, despotic, unconditional
سلطنت مطلقه
absolute monarchy
قدرت مطلقهی پادشاه مسلم بود.
The absolute power of the king was unquestionable.
divorced woman, divorcee
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زن مطلقه به شهر جدیدی نقلمکان کرد.
The divorcee moved to a new city.
زن مطلقه پس از جدایی مجبور شد زندگی خود را از نو شروع کند.
The divorcee had to start her life over after the split.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مطلقه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مطلقه