free, having free choice, independent, at liberty, empowered, authorized
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خودمختار
self-governing
وکیل مختار بود همهی قبوضش را پرداخت کند.
The lawyer was empowered to pay all her bills.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مختار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مختار