آخرین به‌روزرسانی:

میز به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وسیله‌ای دارای چهار پایه برای قرار دادن وسایل

فونتیک فارسی

miz
اسم

table, desk, board

این میز برای شش نفر جا دارد.

This table can accommodate six people.

پری صندلی‌ها را دور میز چید.

Pari arranged the chairs around the table.

مقام، شغل

فونتیک فارسی

miz
اسم

post, position, chair, job

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

میز ریاست

director's post

دنبال میز جدید گشتن

looking for a new job

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد میز

  1. مترادف:
    کرسی
  1. مترادف:
    ادرار بول پیشاب

ارجاع به لغت میز

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «میز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/میز

لغات نزدیک میز

پیشنهاد بهبود معانی