آخرین به‌روزرسانی:

هلال به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / helaal /

new moon

ماه نو

رؤیت هلال را به فال نیک گرفت.

He took the appearance of the new moon as a good sign.

هلال به‌سختی قابل‌رؤیت بود.

The new moon was barely visible in the night sky.

اسم
فونتیک فارسی / helaal /

the crescent of the moon, demilune, half-moon

هلال ماه، مه‌داس، داس ماه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

هلال آسمان شب را روشن کرده بود.

The half-moon illuminated the night sky.

دریاچه زیر نور هلال می‌چرخید.

The lake shimmered under the light of the half-moon.

اسم
فونتیک فارسی / helaal /

crescent, lune, lunette, semicircle, hemicycle, meniscus

هرچیز هلال شکل، نیم‌دایره، نیم‌پرهون، کمان

هلال ابرو

arched eyebrow, semicircular eyebrow, bow-shaped eyebrow

هلال منظر، مه‌لقا

good-looking, attractive

نمونه‌جمله‌های بیشتر

هلال‌وار

crescentic, semicircular, crescent

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هلال

  1. مترادف:
    ماه‌نو نوماه
  1. مترادف:
    نیم‌دایره

ارجاع به لغت هلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هلال

لغات نزدیک هلال

پیشنهاد بهبود معانی