آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

همزمان به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / hamzamaan /

synchronic, concurrent, in sync, synchronous, simultaneous, coeval, synchronal, isochronal, contemporaneous, isochronous, contemporary, synchronized

synchronic

concurrent

in sync

synchronous

simultaneous

coeval

synchronal

isochronal

contemporaneous

isochronous

contemporary

synchronized

معاصر، مصادف، هم‌عصر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

انفجارهای همزمان زیادی در شهرهای مختلف رخ داد.

There were several simultaneous explosions in different cities.

این دو ساز و کار باید همزمان با هم کار کنند.

The two mechanisms have to work in sync.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همزمان

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت همزمان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همزمان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همزمان

لغات نزدیک همزمان

پیشنهاد بهبود معانی