فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

وارد کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

واردات انجام دادن

فونتیک فارسی

vaared kardan
فعل متعدی

to import, to bring in

وارد کردن تریاک به کشور غیرقانونی است.

It is illegal to import opium into the country.

او از هند چای وارد می‌کند.

He imports tea from India.

زدن

فونتیک فارسی

vaared kardan
فعل متعدی

to hit, to deliver, to strike, to inflict, to land

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

بوکسور توانست ضربه‌ای قوی به حریفش وارد کند.

The boxer managed to hit his opponent with a powerful punch.

او تصمیم گرفت نیروی زیاد به طبل وارد کند.

He decided to strike the drum with great force.

آگاهی دادن

فونتیک فارسی

vaared kardan
فعل متعدی

to inform, to teach the ins and outs (of), to make versed, to verse

او زمان گذاشت تا همکارانش را در مورد به‌روزرسانی‌ها وارد کند.

She took the time to inform her colleagues about the updates.

او در هنر مذاکره وارد بود و این او را به یک دارایی ارزشمند تبدیل می‌کرد.

He was versed in the art of negotiation, making him a valuable asset.

اضافه کردن

فونتیک فارسی

vaared kardan
فعل متعدی

to enter, to wind

پس‌از وارد کردن کد خود، برای ادامه روی کلید پوند بزنید.

After entering your code, tap the pound key to proceed.

لطفاً رمز عبور خود را برای دسترسی به حساب وارد کنید.

Please enter your password to access the account.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت وارد کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد کردن

لغات نزدیک وارد کردن

پیشنهاد بهبود معانی