آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

پسری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / pesari /

boyhood, boyishness

boyhood

boyishness

وابسته به پسر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او اغلب به ماجراجویی‌های پسری‌اش در روستا فکر می‌کند.

He often reminisces about his boyhood adventures in the countryside.

پسری او در خنده‌های بی‌خیال و لبخند شیطنت‌آمیزش مشهود بود.

His boyishness was evident in his carefree laughter and mischievous grin.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پسری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پسری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پسری

لغات نزدیک پسری

پیشنهاد بهبود معانی