فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کنج به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گوشه

فونتیک فارسی

konj
اسم

corner, angle, cant, niche, nook

مادرش تمام روز در یک کنج اتاق می‌نشیند و فرش می‌بافد.

All day, his mother sits in one corner of the room and weaves carpets.

کیف پولی را در کنج خیابان پیدا کردم.

I found a lost wallet in the corner of the street.

زاویه‌ی فضایی یا جسمی

فونتیک فارسی

konj
اسم

هندسه polyhedral angle, solid angle

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

معمار بادقت کنج هر گوشه را در طراحی ساختمان محاسبه کرد.

The architect carefully calculated the polyhedral angle of each corner in the building's design.

دانشجوی هندسه سعی کرد در طول کلاس مفهوم کنج را بفهمد.

The geometry student struggled to understand the concept of a polyhedral angle during class.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کنج

  1. مترادف:
    بیغوله زاویه کنار گوشه گوه نبش
  1. مترادف:
    چین شکن کنجل
  1. مترادف:
    قوز قوزدار گوژپشت

ارجاع به لغت کنج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کنج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کنج

لغات نزدیک کنج

پیشنهاد بهبود معانی