wedge, shim, chock
wedge
shim
chock
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گوه را به داخل شکاف راندم.
I drove the chock into the split.
نجار پایههای نیمکت را با گوه محکم میکند
the carpenter wedges up the legs of the bench
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گوه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گوه