فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کوتاه آمدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • کمتر از اندازه‌ی لازم بودن
  • فونتیک فارسی

    kootaah aamadan
  • فعل لازم
    to run short (of)
    • - رستوران مجبور شد زودتر تعطیل کند چون به صورت غیرمنتظره‌ای مواد اولیه‌ی غذای معروفشان کوتاه آمده بود.

    • - The restaurant had to close early because they unexpectedly ran short of ingredients for their popular dish.
    • - معمولاً صبح‌ها زمانم کوتاه می‌آید.

    • - I often run short of time in the mornings.
  • ادامه ندادن دعوا یا بحث
  • فونتیک فارسی

    kootaah aamadan
  • فعل لازم
    مجازی to let up, to relent, to climb down, to cave in
    • - پریسا بالاخره کوتاه آمد و قبول کرد با او قرار بگذارد.

    • - Parisa finally relented and agreed to go on a date with him.
    • - آن دو کشور بعد از ساعت‌ها مذاکره بالاخره کوتاه آمدند و آتش‌بس را پذیرفتند.

    • - After hours of negotiations, the two countries finally relent and agree to a ceasefire.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت کوتاه آمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کوتاه آمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کوتاه آمدن

لغات نزدیک کوتاه آمدن

پیشنهاد بهبود معانی