با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

گیر انداختن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

معادل انگلیسی لغت:
to betray, to give up, to entrap, to corner, to catch, jam, snarl, stick, straiten, trap, wedge

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
عامیانه throw
مجازی constrain
مکانیک engage
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گیر انداختن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گیر انداختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/گیر انداختن

پیشنهاد بهبود معانی