Cornrow

    ˈkɔːrnroʊ ˈkɔːnrəʊ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun verb - transitive
    (آرایش گیسوی زنان) آرایش رده‌ای (موها را از نزدیک پوست سر در نواره‌های باریک می‌بافند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun verb - transitive
    (آرایش گیسوی زنان) گیسو را به‌صورت نواره‌های باریک بافتن
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت cornrow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cornrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cornrow

    لغات نزدیک cornrow

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند