فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Corrigible

ˈkɒrɪdʒəbl̩ ˈkɒrɪdʒəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    اصلاح‌پذیر
    • - Young criminals are more corrigible.
    • - بزهکاران جوان اصلاح‌پذیرتر هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corrigible

  1. adjective Capable of being corrected or set right
    Synonyms: ameliorable, domesticable, handleable, perfectible, reclaimable, recyclable, repairable, restrainable, retrievable
    Antonyms: incorrigible

ارجاع به لغت corrigible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrigible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corrigible

لغات نزدیک corrigible

پیشنهاد بهبود معانی