با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Dd

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • abbreviation
    (با حروف کوچک) (dated) تاریخ‌دار، دارای تاریخ
    • - a da document
    • - سند دارای تاریخ
    • - a signed and da painting
    • - تابلویی دارای تاریخ و امضا
  • abbreviation
    (با حروف کوچک) (delivered) تحویل‌داده‌شده
    • - the dd package
    • - بسته‌ی تحویل‌داده‌شده
    • - The dd product was defective.
    • - محصول تحویل‌داده‌شده معیوب بود.
  • abbreviation
    اقتصاد (با حروف بزرگ) (demand draft) برات دیداری
    • - The bank asked me to pay the amount through DD.
    • - بانک از من خواست که این مبلغ را از طریق برات دیداری پرداخت کنم.
    • - The bank issued a DD for the full amount.
    • - بانک برات دیداری کل مبلغ را صادر کرد.
  • abbreviation
    (با حروف بزرگ) (doctor of divinity) دکترای الهیات
    • - He was awarded a DD for his exemplary service to the church.
    • - به خاطر خدمات مثال‌زدنی‌اش به کلیسا، دکترای الهیات را دریافت کرد.
    • - The professor was awarded a DD degree.
    • - به این استاد مدرک دکترای الهیات اعطا شد.
  • abbreviation
    (با حروف بزرگ) (due date) تاریخ زایمان، سررسید، موعد مقرر، ددلاین
    • - the DD of the project
    • - سررسید پروژه
    • - My DD is approaching quickly.
    • - تاریخ زایمان من به‌سرعت نزدیک می‌شود.
  • abbreviation
    (با حروف بزرگ) (days after date)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dd

  1. noun A doctor's degree in religion
    Synonyms: doctor-of-divinity

ارجاع به لغت dd

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dd» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dd

لغات نزدیک dd

پیشنهاد بهبود معانی