Egg-laying

American: ˈeɡˈleɪɪŋ British: eɡˈleɪɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
ذخیره در لغات برگزیده

معنی

تخم‌کن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد egg-laying

  1. noun the production of eggs (especially in birds)
    Synonyms:
    laying

ارجاع به لغت egg-laying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «egg-laying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/egg-laying

لغات نزدیک egg-laying

پیشنهاد بهبود معانی