Equilibrate

ɪˈkwɪləˌbreɪt ˌiːkwɪˈlaɪbreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
موازنه کردن، به‌حال تعادل درآوردن، متعادل کردن، متعادل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equilibrate

  1. verb Bring into balance or equilibrium
    Synonyms: balance, equilibrize, equilibrise

ارجاع به لغت equilibrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equilibrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equilibrate

لغات نزدیک equilibrate

پیشنهاد بهبود معانی