Facial Recognition

    ˌfeɪʃl rekəɡˈnɪʃn ˌfeɪʃl rekəɡˈnɪʃn
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از face recognition به‌جای facial recognition استفاده کرد.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    تکنولوژی کامپیوتر هوش مصنوعی تشخیص چهره (فناوری‌ شناسایی و تأیید هویت افراد از روی ویژگی‌های چهره در تصاویر یا ویدئوها) link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Law enforcement uses facial recognition to identify suspects.
    - مجریان قانون برای شناسایی مظنونان از تشخیص چهره استفاده می‌کنند.
    - The company's new security system employs face recognition technology to authenticate user identities.
    - سیستم امنیتی جدید این شرکت، برای احراز هویت کاربران از فناوری تشخیص چهره استفاده می‌کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد facial recognition

    1. noun a technology that identifies or verifies a person's identity using their facial features in images or videos
      Synonyms:
      face recognition

    ارجاع به لغت facial recognition

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «facial recognition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/facial-recognition

    لغات نزدیک facial recognition

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه