Federalize

ˈfedərəˌlaɪz ˈfedərəˌlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
متحدشدن، ائتلاف کردن، فدرال شدن یا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد federalize

  1. verb Unite on a federal basis or band together as a league
    Synonyms: federate, federalise
  2. verb Put under the control and authority of a federal government
    Synonyms: federalise

ارجاع به لغت federalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «federalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/federalize

لغات نزدیک federalize

پیشنهاد بهبود معانی