برای مدتی، چند وقتی، چند صباحی، کمی، مدتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I haven't played the piano for a while.
مدتی است که پیانو نزدهام.
Let's forget about work for a while and enjoy the moment.
بیایید برای مدتی کار را فراموش کنیم و از لحظه لذت ببریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «for a while» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/for-a-while