آخرین به‌روزرسانی:
Fulgurating
معنی fulgurating | جمله با fulgurating
adjective
آذرخشین، صاعقه‌مانند، پستا‌رخش (خاموش و روشن‌شونده با نور زیاد)، (درد و غیره) ناگهان و شدید (fulgurant هم می‌گویند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a fulgurating pain
دردی که با تیر کشیدن همراه است
ارجاع به لغت fulgurating
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «fulgurating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fulgurating
لغات نزدیک fulgurating
- - fulgurant
- - fulgurate
- - fulgurating
- - fulguration
- - fulgurite