با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Glia

American: ɡlia British: ɡlia
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    (مخفف: neuroglia) گلیا، نوروگلی (بافت پشتیبان دستگاه عصبی مرکزی در مهره‌داران)، پی چسب، چسبه
    • - glia cell
    • - یاخته‌ی چسبه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد glia

  1. noun Sustentacular tissue that surrounds and supports neurons in the central nervous system; glial and neural cells together compose the tissue of the central nervous system
    Synonyms: neuroglia

ارجاع به لغت glia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glia

لغات نزدیک glia

پیشنهاد بهبود معانی