فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Halibut

ˈhæləbət ˈhæləbət

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جانورشناسی لوزی‌ماهی، هلیبوت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The halibut swam gracefully through the clear blue waters of the ocean.

لوزی‌ماهی به‌زیبایی در میان آب‌های آبی شفاف اقیانوس شنا کرد.

The halibut was cooked to perfection.

هلیبوت کامل پخته شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد halibut

  1. noun Marine food fish of the northern Atlantic or northern Pacific; the largest flatfish and one of the largest teleost fishes
    Synonyms:
    holibut

ارجاع به لغت halibut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halibut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/halibut

لغات نزدیک halibut

پیشنهاد بهبود معانی