امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Halibut

ˈhæləbət ˈhæləbət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی لوزی‌ماهی، هلیبوت link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The halibut swam gracefully through the clear blue waters of the ocean.
- لوزی‌ماهی به‌زیبایی در میان آب‌های آبی شفاف اقیانوس شنا کرد.
- The halibut was cooked to perfection.
- هلیبوت کامل پخته شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد halibut

  1. noun Marine food fish of the northern Atlantic or northern Pacific; the largest flatfish and one of the largest teleost fishes
    Synonyms:
    holibut

ارجاع به لغت halibut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halibut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/halibut

لغات نزدیک halibut

پیشنهاد بهبود معانی