فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Ham-handed
hæmˈhændɪd
hæmˈhændɪd
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adjective
دست‌وپاچلفتی، بی‌عرضه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ham-handed chef accidentally dropped the plate of food on the floor.
سرآشپز دست‌وپاچلفتی به‌طور اتفاقی بشقاب غذا را روی زمین انداخت.
the ham-handed student
دانش‌آموز بی‌عرضه
مترادف و متضاد ham-handed
-
adjective Lacking physical movement skills, especially with the hands; ; ; ; - Mary H. VorseSynonyms:bungling bumbling heavy-handed butterfingered ham-fisted left-handed handless
ارجاع به لغت ham-handed
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «ham-handed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ham-handed
لغات نزدیک ham-handed
- - ham radio
- - ham sandwich
- - ham-handed
- - hamadan
- - hamadryad