عامیانه راه فرار نداشتن، در شرایط سخت قرار گرفتن، در دردسر افتادن، در تنگنا بودن، سخت گرفتار بودن، مستأصل بودن، راه برگشت نداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite having his back to the wall, he refused to give up the fight.
باوجوداینکه در تنگنا بود، حاضر نشد مبارزه را رها کند.
I feel like I have my back to the wall with all these deadlines looming.
با تمام این مهلتها احساس میکنم راه برگشت ندارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «have one's back to the wall» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/have-ones-back-to-the-wall