با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Iran

    ɪˈræn ɪˈrɑːn
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    پایتخت:‌ تهران

    ملیت: ایرانی

    مخفف: IR

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    Iran, ایران
    کشور ایران
    لیست تمامی کشورهای جهان همراه ملیت و پایتخت به انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Iran is located in the Middle East.
    - ایران در خاورمیانه واقع شده است.
    - Iran is known for its rich cultural heritage and historical sites.
    - ایران به میراث فرهنگی غنی و مکان‌های تاریخی‌اش مشهور است.
    - I have always been fascinated by the history of Iran.
    - من همیشه مجذوب تاریخ ایران بوده‌ام.
    - Soccer is an extremely popular sport in Iran.
    - فوتبال ورزش فوق‌العاده محبوبی در ایران است.
    - My friend recently traveled to Iran for vacation.
    - دوستم به‌تازگی برای تعطیلات به ایران سفر کرده است.
    - Many famous poets and artists have emerged from Iran.
    - شاعران و هنرمندان مشهور بسیاری از ایران برخاسته‌اند.
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد Iran

    1. noun A theocratic Islamic republic in the Middle East in western Asia; Iran was the core of the ancient empire that was known as Persia until 1935; rich in oil
      Synonyms: islamic-republic-of-iran, persia

    ارجاع به لغت Iran

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «Iran» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iran

    لغات نزدیک Iran

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار