فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Magnet

ˈmæɡnɪt ˈmæɡnɪt

شکل جمع:

magnets

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنی آخر: -magneto

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

فیزیک مغناطیس، آهن‌ربا

The magnet stuck to the refrigerator door.

آهن‌ربا به در یخچال چسبیده بود.

I used a magnet to pick up the paperclips from the floor.

از آهن‌ربا برای برداشتن گیره‌های کاغذ از روی زمین استفاده کردم.

noun countable

(شخص یا مکانی) جذاب، پرجاذبه، گیرا، جاذب، (مجازاً) آهن‌ربا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

New York became a magnet for exiled artists.

نیویورک شهری پرجاذبه برای جلب هنرمندان تبعیدی شد.

Love of fame is a magnet that draws young people to sports.

عشق به شهرت آهن‌ربایی است که جوانان را به ورزش می‌کشد.

prefix

مغناطیس، مگنت

Magnetite is a naturally occurring magnetic mineral.

مگنتیت یک کانی مغناطیسی طبیعی است.

Magnetoencephalography allows researchers to map brain activity using magnetic fields.

مغناطیس‌نگاری‌مغزی (یا مگنتوانسفالوگرافی) به محققان این امکان را می‌دهد تا با استفاده از میدان‌های مغناطیسی فعالیت مغز را ترسیم کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد magnet

  1. noun a characteristic that provides pleasure and attracts
    Synonyms:
    attraction attractive feature attracter attractor lodestone magnetite bar-magnet horseshoe magnet electromagnet magnetic iron ore

ارجاع به لغت magnet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «magnet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/magnet

لغات نزدیک magnet

پیشنهاد بهبود معانی