شکل جمع:
magnetsشکل نوشتاری دیگر این لغت در معنی آخر: -magneto
فیزیک مغناطیس، آهنربا
The magnet stuck to the refrigerator door.
آهنربا به در یخچال چسبیده بود.
I used a magnet to pick up the paperclips from the floor.
از آهنربا برای برداشتن گیرههای کاغذ از روی زمین استفاده کردم.
(شخص یا مکانی) جذاب، پرجاذبه، گیرا، جاذب، (مجازاً) آهنربا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
New York became a magnet for exiled artists.
نیویورک شهری پرجاذبه برای جلب هنرمندان تبعیدی شد.
Love of fame is a magnet that draws young people to sports.
عشق به شهرت آهنربایی است که جوانان را به ورزش میکشد.
مغناطیس، مگنت
Magnetite is a naturally occurring magnetic mineral.
مگنتیت یک کانی مغناطیسی طبیعی است.
Magnetoencephalography allows researchers to map brain activity using magnetic fields.
مغناطیسنگاریمغزی (یا مگنتوانسفالوگرافی) به محققان این امکان را میدهد تا با استفاده از میدانهای مغناطیسی فعالیت مغز را ترسیم کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «magnet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/magnet