Millennial

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• adjective
  مربوط به هزاره
  • - The millennial celebration marked the beginning of a new era.
  • - جشن هزاره آغاز عصر جدیدی بود.

  • - The millennial era is defined by rapid advancements in technology.
  • - عصر هزاره با پیشرفت‌های سریع در فناوری تعریف می‌شود.
• adjective

  

  نسل وای، نسل ایگرگ، نسل هزاره (مربوط به نسل یا افرادی که در بازه‌ی زمانی سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶ متولد شده‌اند)
  • - Many millennial workers prioritize work-life balance.
  • - بسیاری از کارگران نسل هزاره، تعادل کار و زندگی را در اولویت قرار می‌دهند.

  • - The millennial generation grew up during a time of rapid technological advancements.
  • - نسل هزاره در دوران پیشرفت سریع تکنولوژی رشد کرد.
• noun plural countable
  هزاره‌ای، عضو نسل ایگرگ، عضو نسل وای، عضو نسل هزاره (گروه جمعیتی جانشین نسل ایکس و پیش از نسل زد که در بازه‌ی زمانی سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶ متولد شده‌اند)
  • - Many millennials workers value work-life balance.
  • - بسیاری از هزاره‌ای‌ها برای تعادل کار و زندگی ارزش قائل می‌شوند.

  • - Millennial parents often prioritize experiences.
  • - والدین نسل ایگرگ معمولاً تجربیات را در اولویت قرار می‌دهند.