آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Mortise

ˈmɔːrt̬ɪs ˈmɔːtɪs

معنی mortise

noun verb - transitive

( mortice ) مادگی زبانه، کام، جای زبانه، جفت کردن، با کام محکم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mortise

  1. verb join by a tenon and mortise
    Synonyms:
  1. noun a square hole made to receive a tenon and so to form a joint
    Synonyms:

ارجاع به لغت mortise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mortise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mortise

لغات نزدیک mortise

پیشنهاد بهبود معانی