فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Oilcloth

ˈoɪlklɒθ ˈoɪlklɒθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    پارچه مشمع، پارچه برزنت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد oilcloth

  1. noun
    Synonyms: tablecloth, oilskin, waterproof, shower cloth, oil-silk, linoleum, rubberized cloth, tarpaulin

ارجاع به لغت oilcloth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oilcloth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oilcloth

لغات نزدیک oilcloth

پیشنهاد بهبود معانی