با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tablecloth

ˈteɪblklɑːθ ˈteɪblklɒθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tablecloths

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    سفره، رومیزی
    • - The tablecloth was adorned with beautiful flowers to celebrate Nowruz.
    • - به مناسبت عید نوروز سفره با گل‌های زیبا آراسته شد.
    • - She spread the white tablecloth over the dining table.
    • - رومیزی سفید را روی میز ناهارخوری پهن کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tablecloth

  1. noun
    Synonyms: table-cover, covering, oilcloth, lace cloth, spread, luncheon cloth, bridge-table cloth, tea-cloth, breakfast set, place mats, luncheon set, doilies

ارجاع به لغت tablecloth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tablecloth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tablecloth

لغات نزدیک tablecloth

پیشنهاد بهبود معانی