فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tablespoon

ˈteɪblspuːn ˈteɪblspuːn

شکل جمع:

tablespoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

غذا و آشپزی قاشق سرو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

Please pass me a tablespoon so I can serve the soup.

لطفا یک قاشق سرو به من بدهید تا بتوانم سوپ را سرو کنم.

Can you find me a clean and dry tablespoon from the drawer?

آیا می‌توانید یک قاشق سرو تمیز و خشک از کشو برای من پیدا کنید؟

noun countable

قاشق بزرگ (واحد اندازه‌گیری معادل پانزده میلی‌لیتر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The recipe calls for two tablespoons of sugar.

این دستور پخت دو قاشق بزرگ شکر را می‌طلبد.

I always use a heaping tablespoon of butter in my cookies.

من همیشه از یک قاشق بزرگ سرپر کره در کلوچه‌هایم استفاده می‌کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tablespoon

  1. noun as much as a tablespoon will hold
    Synonyms:
    tablespoonful

ارجاع به لغت tablespoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tablespoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tablespoon

لغات نزدیک tablespoon

پیشنهاد بهبود معانی