پارچهی برزنت، پارچهی مشمع، پارچهی ضدآب
The hiker's backpack was made of oilskin.
کولهپشتی کوهنورد از پارچهی برزنتی ساخته شده بود.
She wrapped her camera in an oilskin to keep it dry during the storm.
او دوربینش را در یک پارچهی ضدآب پیچید تا در طول طوفان خشک بماند.
پوشاک لباس ضدآب، لباس برزنتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fisherman wore an oilskin to protect himself from the rain.
ماهیگیر برای محافظت از خود در برابر باران لباس ضدآب پوشید.
The sailor's oilskin kept him warm and dry in the stormy weather.
لباس ضدآب ملوان او را در هوای طوفانی گرم و خشک نگه میداشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oilskin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oilskin