گذشتهی ساده:
panderedشکل سوم:
panderedسومشخص مفرد:
pandersوجه وصفی حال:
panderingشکل جمع:
pandersمطابق خواستههای دیگران رفتار کردن، خوشرقصی کردن، گردن نهادن، تن دادن، زیر بار رفتن
It's disappointing to see how some artists choose to pander to commercial interests.
دیدن خوشرقصی هنرمندان برای کسب منافع مالی مأیوسکننده است.
The comedian often pandered to the audience's expectations, seeking attention at any cost.
این کمدین اغلب به انتظارات مخاطبان تن میداد و به هر قیمتی دنبال توجه بود.
She refuses to pander, believing in the importance of authenticity.
او با اعتقاد به اهمیت اصالت از رفتار کردن مطابق خواستههای دیگران امتناع میکند.
Some politicians tend to pander to popular opinion rather than stand by their principles.
برخی از سیاستمداران بهجای اینکه بر اصول خود پایبند بمانند، تمایل دارند که به افکار عمومی گردن نهند.
چاپلوسی، خودشیرینی، کاسهلیسی، تملق، ریاکاری، مجیزگویی، گدایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her constant pander for approval made her lose her authenticity.
چاپلوسی مداوم او برای کسب تأیید باعث شد که اصالت خود را از دست بدهد.
Her pander for attention often overshadowed her genuine talents.
گدایی او برای جلب توجه اغلب استعدادهای حقیقی او را تحتالشعاع قرار میداد.
(فرد) چاپلوس، خودشیرین، کاسهلیس، متملق، سالوس، ریاکار، مجیزگو، گدا
She is a pander, often sacrificing authenticity for approval.
او فردی چاپلوس است و اغلب اصالت را فدای کسب تأیید میکند.
He is a political pander, always shifting his stance to please the people.
او سیاستمداری متملق است و همیشه برای جلب رضایت مردم موضع خود را تغییر میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pander» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pander