Parenthood

ˈpernthʊd ˈpeərənthʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
پدری، والدینی، مقام والدین، وظایف والدین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parenthood

  1. noun the state of being a parent
    Synonyms:
    parentage

ارجاع به لغت parenthood

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parenthood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parenthood

لغات نزدیک parenthood

پیشنهاد بهبود معانی