با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Parenting

ˈpernt̬ɪŋ ˈpeərəntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    parented
  • شکل سوم:

    parented
  • سوم شخص مفرد:

    parents
  • شکل جمع:

    parentings

معنی

  • noun
    پس انداختن و بار آوردن فرزند، پدری، مادری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد parenting

  1. verb Bring up
    Synonyms: raising, siring, spawning, fostering, nurturing, producing, procreating, originating, making, hatching, rearing, begetting, fathering, engendering, creating, breeding

ارجاع به لغت parenting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parenting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/parenting

لغات نزدیک parenting

پیشنهاد بهبود معانی