امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hatching

ˈhætʃɪŋ ˈhætʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hatched
  • شکل سوم:

    hatched
  • سوم‌شخص مفرد:

    hatches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
خط‌کشی، سایه‌زنی، هاشور‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The artist's hatching added depth to the portrait.
- سایه‌زنی هنرمند به نقاشی عمق بخشیده است.
- Hatching can create a stunning contrast in black-and-white illustrations.
- هاشور‌زنی می‌تواند تضاد خیره‌کننده‌ای را در تصاویر سیاه‌وسفید ایجاد کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hatching

  1. verb To use ingenuity in making, developing, or achieving
    Synonyms:
    inventing formulating fabricating devising contriving concocting
  1. verb Devise or invent
    Synonyms:
    planning siring producing parenting originating incubating scheming covering spawning plotting concocting creating procreating brooding breeding generating making inventing fathering engendering contriving brewing preparing begetting
  1. verb To bring forth
    Synonyms:
    bearing
  1. noun Shading consisting of multiple crossing lines
    Synonyms:
    hatch crosshatch hachure

ارجاع به لغت hatching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hatching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hatching

لغات نزدیک hatching

پیشنهاد بهبود معانی