گذشتهی ساده:
hatchedشکل سوم:
hatchedسومشخص مفرد:
hatchesخطکشی، سایهزنی، هاشورزنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The artist's hatching added depth to the portrait.
سایهزنی هنرمند به نقاشی عمق بخشیده است.
Hatching can create a stunning contrast in black-and-white illustrations.
هاشورزنی میتواند تضاد خیرهکنندهای را در تصاویر سیاهوسفید ایجاد کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hatching» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hatching