Reich

    raɪk / / raɪx raɪk / / raɪx
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun
    امپراطوری مقدس روم (First Reich هم می‌گویند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    noun
    آلمان، دولت آلمان
    noun
    رایش، امپراطوری آلمان (از 1871 تا Reich Second -1919 هم می‌گویند)
    noun
    آلمان هیتلری (1933 تا Third Reich - 1945 هم می‌گویند)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد reich

    1. noun Austrian born psychoanalyst who lived in the United States; advocated sexual freedom and believed that cosmic energy could be concentrated in a human being (1897-1957)
      Synonyms: Wilhelm Reich
    2. noun United States composer (born in 1936)
      Synonyms: steve reich, Stephen Michael Reich

    ارجاع به لغت reich

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «reich» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reich

    لغات نزدیک reich

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند